تاریخ و تمدن ملل اسلامی : نیلوبلاگ

ساخت وبلاگ

  بسم الله الرحمن الرحیم کتاب تاریخ تحلیلی اندلس توسط دکتر محمدرضا شهیدی پاک تالیف گردیده و توسط دفتر برنامه ریزی جامعه المصطفی(ص) در سال 1431ق انتشار یافته است . این کتاب با هدف آموزشی و با بهره گیری از شیوه های جدید آموزشی و تازه ترین دستاوردهای علمی تالیف شده است . کتاب تاریخ تحلیلی اندلس در قالب 30 فصل تنظیم شده است که در پایان فصولی به مبحث علل سقوط اندلس اختصاص دارد . در این مقاله خلاصه از این کتاب در 5بخش ارائه می شود که انشاالله مورد نظر پژوهشگران گرامی قرار گرفته و ما را با نظرات خود راهنمایی فرمایند .   

تاریخ تحلیلی آندلس مقدمه : در باره چگونگی واژه اندلس ، برخی محققان معتقدند که این کلمه مشتق از " الفندالس " ، " فندلس " ، فَندال یا واندال است .(ص17)                                                            بخش 1 معرفی شهرهای اندلس دوره اسلامی : شبه جزیراندله ایبری واقع در جنوب غربی اروپا ، شامل کشورهای اسپانیا و پرتغال است که بوسیله کوههای سلسله جبال مرتفع و صعب العبور "پیرنه " از بقیه خشکی اروپا و توسط تنگه جبل الطارق از آفریقای شمالی مجزا شده است . شبه جزیره مثلثی شکل ایبری از سه جهت بوسیله دریا احاطه شده و از شمال با آبراهه ای به عرض 450 کیلومتر به خاک فرانسه متصل شده است که مسلمانان این ناحیه را جزیره آندلس نامیده اند .(ص20) پیش از ورود اسلام ، گوت ها تا 200 سال تقسیمات رومی آندلس به 5 کوره را حفظ کردند . بکری و حمیری 6 واحد اداری را در تقسیم آندلس نام برده و آن را تقسیم قسطنطین نامیده اند که شامل : ناربون ، گالیسیا ، تاراکونه ، تولدو ، مریدا ، سیویلیام ، و تقسیمات کلیسایی اسپانیا بر اساس 6 مطران نشین بود .(ص22) گالیسیا و ناربون در آغاز فتوحات اسلامی از قلمرو مسلمانان خارج شدند و چهار ولایت بزرگ در حوزه قدرت مسلمانان باقی ماند ، بدین ترتیب ، تقسیم کشور به 4 ولایت در سراسر دوره اموی معمول بود و بعدها با ظهور ملوک الطوایف به 6 منطقه تقسیم گردید . در این بخش مهمترین شهرهای آندلس در دوره حکومت مسلمانان ذکر می شود . 1- اشبیلیه : کوره اشبیلیه از بزرگترین شهرهای اندلس در جنوب غربی اسپانیا و در شمار نخستین پادگانهای عرب ، محل استقرار چند حمص محسوب می شد . پایتخت اول گوت ها و نخستین پایتخت مسلمانان در اندلس بود . 2- قرطبه : قرطبه پایتخت دولت اموی و مادر شهرهای اندلس در کنار رود بزرگ وادی الکبیر و 3 قرن پایتخت مسلمانان بود . 3- قرمومونه : در غرب قرطبه و شمال شرق اشبیلیه قرار دارد  . 4- استجه : شهری رومی و باستانی ، از اعمال اشبیلیه است . 5- طلیطلیه : این شهر پایتخت سنتی گوت ها و مهمترین شهر دوره اسلامی است و در جنوب کوه بلند و طولانی الشارات قرار دارد . 6- بلنسیه : ششمین شهر بزرگ اندلس دوره اسلامی در شرق اندلس که در سال 637ه/1238م بدست اسپانیایی های مسیحی افتاد . 7- مرسیه : از شهرهای بزرگ و مرکز تدمیر در دشت اشقوره است . 8- سرقسطه : شهری در ساحل رود ابرو از نواحی هیجده گانه اندلس در ثغر اعلی است . 9- تُطیلَه : در شرق قرطبه در مرکز دشت وِشقه که در زمان حکم بن هشام بن عبدالرحمن بنا گردیده است . 10- لارده : از مراکز ثغر اعلی در بخش شرقی و پایتخت سرقطه بوده است . 11- طرّکونه 12-طرطوشه 13- قسطلونه 14- دانیه 15- لَقَنت : در کوهپایه بلندی به نام بنی قندیل واقع شده است 16- اُلش 17- اوریوله : این قصبه دژی است در شرق اندلس که مرکز کوره تدمیر بین مرسیه و الش واقع شده است . 18- قرطاجنه : حمیری از سه قرطاجنه یاد کرده است ، قرطاجنه افریقیه ، قرطاجنه در نزدیکی جبل الطارق و قرطاجنه شهری در جنوب مرسیه و مرکز اصلی ناوگان دریایی –تجاری اندلس و رکن جهاد و جنگ دریایی مسلمانان در عصر اسلامی گردید و قرطاجنة الخلفا نامیده شد . 19- غرناطه : در زبان اسپانیایی به معنای انار(الرمانه) است .سقوط این شهر در سال 897هجری /1492م به مثابه سقوط نهایی اندلس بود و خاتمه جنگ های صلیبی در اندلس محسوب شد . بیشترین آثار اسلامی باقیمانده در این شهر قرار دارد از جمله قصر الحمراء  20- وادی آش 21- جیان : از بزرگترین شهرها و از پادگان شهرهای عربی بوده است . شهر بیّاسه و شهر اُبدّه از ولایت جیان هستند. 22- ارشدونه : مرکز کوره ریَّه و محل استقرار کارگزاران دولتی بر فراز کوهی است . 23- مالقه : شهری باستانی و مهمترین شهر مرزی جنوب آندلس و از اعمال ریَّه است . 24- حصن جبل فاره ( نام محل و کلیسایی است که عمربن حفصون بنا کرد ) 25- مَربَّله 26- المُنَکَّب 27- المَریَّه(مرآة البحر) 28- رُنده 29- طریف : جزیره طریف نخستین منطقه اندلس است که مسلمانان در سال 91هجری به آن وارد شدند و در دهانه تنگه جبل الطارق قرار دارد . 30- الجزیره الخضراء یا جزیره ام حکیم : شهر جزیره خضرا در کنار بندر ام حکیم بر فراز تپه ای مشرف به دریا قرار دارد  . 31- جبل الطارق : این ناحیه کوهستانی ، نخستین مکان ورود سپاه اسلام به اندلس بود . پس از تصرف این ناحیه ، حصن عظیمی در آنجا بنا کردند و در اطراف آن شهر بزرگی بوجود آمد . بقایای حصن وجود دارد . 32- شریش 33- بنبلونه(از ولایات ناوار که بیشترین مقاومت و هرگز تسلیم نشد. در 35 کیلومتری مجریطی (مادرید) در کوههای سر به فلک کشیده قرار دارد ) 34- بُرغُش : شهری بزرگ و از ممالک ناوار و قشتاله است که نزدیک لیون قرار دارد  35- بلدالولید : از عمده شهرهای شمال اسپانیا که 200 سال در اختیار مسلمانان بود . 36- شقوبیه 37- وادی الحجاره (مدینة الفرج) :در 65 مایلی طلیطله واقع است و خط مقدم نبرد مسلمانان در قشتاله و ناوار محسوب می شد . 38- مجریط(مادرید): شهری شریف و گرانقدر برای مسلمانان که 5/2قرن در اختیار مسلمانان بود که آثار بسیاری از دوره اسلامی در موزه ها و کتابخانه های خود جا داده است . 39- شنت یاقب(شنت یاقو) : این شهر مرکز جلیقیه بود و بر فراز ارتفاعات صعب العبور قرار دارد و کلیسای جامع که بر فراز قبر یعقوب حواری بنا شده ، شهر و کلیسای آن  کعبه حجاج مسیحی در طول قرون وسطی بود . 40- لیون : این شهر در سال 742م بدست مسیحیان شمال اسپانیا افتاد و از شهرهای بزرگ قشتاله بود . 41- شهر سموره 42- اُقییدو(اویدو) 43- کوادنجا (منطقه ای صخره ای که پلایو از اشراف گوت ، همراه 30 مرد و 10 زن در غاری در مکان مخفی شدند و قبر پلایو در آنجا است و حاجیانی از اسپانیا به آنجا می روند . 44- بطلیوس : از اقلیم مارده در کرانه رودی بزرگ که بدست عبدالرحمن بن محمد جلیقی بدستور امیر عبدالله خلیفه اموی بنا گردید . بخشی از قصبه این شهر در مرز پرتغال باقی مانده است. 45- مارده : در دوره اسلامی مسکن بربرها و مولدین بود 46- لبله (لبلة الحمراء) : از جمله شهرهای اندلس در غرب شهر اشبیلیه و رودخانه الاحمر در آن جاری است .  47- شنتمرّیه یا فارو : در خلیجی بر ساحل اقیانوس محیط قرار گرفته است . 48- شلب : پایتخت بلاد اکشبونه واقع در غرب اندلس در سمت قبله باجه است . 49- باجه(یعنی صلح) : از شهرهای قدیمی اندلس که در صد فرسخی قرطبه واقع شده و این شهر از جمله پادگان های شهرهای عربی که فلسطینی ها در آن مستقر شدند . 50- یابره : از توابع باجه و شهری بزرگ است 51- شنترین : از شهرهای کوره باجه در دامنه کوهی بلند واقع است . 52- شنتره : از جمله شهرهای اشبونه واقع در دامنه کوهی بلند و در نزدیکی دریاست . 53- اُشبونه(لیسبون) :از جمله شهرهای تابع باجه و پایتخت کشور پرتغال در مصب رودخانه در کنار اقانوس محیط است . 54- برشلونه(بارسلون): مرکز ایالت بارسلونا و کاتالونیا ، ناربون ، کی سون و ... بوده و در ناحیه لانگونگ قرار دارد و از جمله شهرهای اندلس دوره اسلامی در آن سوی کوه پیرنه محسوب شده است . 55- جزایر اندلسی مدیترانه : 1-جزیره میورقه : شهر میورقه مرکز آن است . 2-جزیره شقر : نزدیک لبله در 18 مایلی بلنسیه 3- سلطیش: جزیره ای نزدیک شهر لبله در دریای محیط. نگاهی اجمالی به تاریخ اندلس : شبه جزیره ایبری همواره از دیرباز محل آمد و شد و اختلاط نژادها و اقوام مختلف بود . فینیقیه ، ایبر ، بربر ، سلت ، صقلی ، گوت ، واندال و عرب در پیشینه تاریخی اسپانیا آمده است . گوت ها در سال 507 م واندال ها را به آفریقا راندند و توانستند بخش غربی جنوب گل را تحت سلطه درآورند ولی بعدها مردم جزیره ایبری و گل ها بر علیه گوت ها قیام کردند و دامنه نفوذ گوت ها محدود گردید . آخرین شاه گوت هنگام حمله اعراب ، غیطشه (ویتزا) بود که در سال 700م به تحت سلطنت نشست ولی با مرگ غیطشه ، رودریک  قدرت را بدست گرفت و در سال 710م پادشاهی خود را اعلام کرد . عبدالواحد مراکشی انگیزه برقراری ارتباط بین یولیان (ژولیان) حاکم دست نشانده روم شرقی و حاکم جزیره خضرا و طارق را ذکر کرده اند . لذا با موسی بن نصیر مکاتبه کرد و از او کمک خواست و با او بر علیه رودریک متحد شد . موسی بن نصیر ابتدا طریف بن مالک (ابوزرع) را در رمضان 91 با 400 سوار به اندلس فرستاد ، سپس طارق را با 7000 نیرو راهی اندلس کرد . طارق تا طلیطله پیش رفت و آنجا را فتح کرد و رودریک با صد هزار به مصاف او آمد و در وادی لَکَه درگیر شد و در وادی برباط در سال 92هجری رودریک شکست خورد و فتح مسلمانان آغاز شد و موسی برای تکمیل فتح در سال 92هجری وارد اندلس شد و در ادامه فتوحات خود به شمالی ترین نقطه آندلس (جلیقیه ) رسید .  پیک خلیفه ، ابونمر در سال 95هجری دستور ولیدبن عبدالملک مبنی بر توقف فتوحات و بازگشت سریع به شام را به موسی ابلاغ کرد و موسی فتح اندلس را ناتمام گذاشت و همراه طارق و مغیث ، راهی شام شد و پسرش عبدالعزیز را در اندلس جانشین خود ساخت و اشبیلیه را مرکز حکومت او قرار داد. او غنایم زیادی را به همراه آورد که سلیمان گفت مدتی توقف کند ولی او بر ولید وارد شد . لذا بعد از مرگ ولید ، سلیمان او را احضار و مواخذه و سر بریده پسرش عبدالعزیز را در مقابل او قرار داد . موسی بن نصیر مورد ستم حاکم اموی قرار گرفت و در سال 99هجری در سن 80سالگی درگذشت . با قتل عبدالعزیز در سال 98 هجری اوضاع اندلس متشنج شد .(ص67) دوره والیان اموی اندلس(92-138ق) با قتل عبدالعزیز بن موسی بن نصیر ، اندلس بدون والی بود و نابسامانی بوجود آورد . بعد از 2 سال مردم علی بن حبیب لخمی را برگزیدند . او مرکز حکومت را به قرطبه انتقال داد . از قتل نخستین حاکم تا سقوط دولت اموی 20 والی روی کار آمدند . ترکیب جمعیتی اعراب اندلس (عرب بلدی ، عرب شامی، عرب خراسانی) و امواج شورش بربرها ، نزاع گسترده ای جهت کسب قدرت در آندلس ایجاد کرد و خلافت اموی را در تعیین والی مستاصل نمود . تا اینکه در سال 125هجری /742م ابوالخطار بن ضرار کلبی والی اندلس شد . او اعلام عفو عمومی نمود . اعراب بلدی و شامی به ولایت او رضایت دادند . و فتنه ها آرام گرفت . ابواخطار ، عرب شامی را به ماندن در اندلس تاکید کرد و آنها را در شهرهای با آب و هوای مثل شام جا داد که حکایت از تدارک امویها برای انتقال قدرت اموی از شام به اندلس دارد (ص76) اداره جامعه اندلس که انبوهی از قبایل مختلف عرب و بربر را در خود جا داده بود ، همواره با آشفتگی و تشنج همراه بود . زیرا با مرگ معاویه حربه توازن قدرت بین یمنی ها و قیسی ها ضعیف شده بود . پس از قتل غافقی در سال 114ق ، عقبه بن حجاج سلولی و عبدالرحمن بن علقمه در سال 123ق به پیشروی در سرزمین گل ادامه دادند . نزاع داخلی بین اعراب باعث توقف کار آنها شد و سپتمانیا و اربونه به دست گل ها افتاد و پس از آن هسته مقاومت مسیحیان در شمال اندلس در جلیقیه متمرکز شد . ایبریها و گوت های آواره در آنجا سکونت گزیدند و موقعیت خود را در این منطقه بسیار بلند کوهستانی تثبیت نمودند و بقایای دولت تبعیدی تضمین شد . در سال 119ق پلایو رهبر این منطقه درگذشت و پسر او فلایو جانشین وی شد و سپس مردم اشتوریاس ، الفونسوی اول ، پسر پدرو(دوک کانتبریا و داماد پلایو) را حاکم کردند و نیروهای مسلمانان از جلیقیه عقب نشینی نمودند . (ص95) نتایج فتح اندلس : سراسر ساحل غربی و شرقی مدیترانه غربی در اختیار مسلمانان قرار گرفت . فتح اندلس به منزله توسعه خلافت اسلامی و تاسیس شعبه ای قدرتمند از خلافت در غرب جهان اسلام بود . بنا به روایات ، بخش اعظمی از اندلس به صلح گشوده شد . زمینه به قدرت رسیدن امویان در اندلس : در سال 132ق صمیل ، نوه شمربن ذی الجوشن با حکم والی اندلس(یوسف بن عبدالرحمن فهری) که دست نشانده خود او بود در سرقسطه ، بهترین نقطه اندلس سکونت گزید و از آنجا بر اندلس حکم راند سپس والی طلیطله شد . عبدالرحمن بن معاویه آخرین فرد اموی که از شام گریخته بود خود را به طلیطله رساند و به رهبر قیسی ها (صمیل ) پیوست . سرانجام نیروهای هم پیمان قیسی موفق شدند بعد از 7 ماه صمیل را در سال 137ق از محاصره نجات دهند . پیوستن عبدالرحمن اموی به صمیل ، آخرین مرحله انتقال قدرت به امویان در اندلس بود .صمیل از طرفداران دسته بندی قبیلگی و هوادار متعصب حکومت امویان بود . زمینه کسب قدرت عبدالرحمن داخل ، چند سال قبل از ورود او به اندلس با اقدامات صمیل و افراد حزب اموی آماده شده بود . بخش 2 خلافت اموی اندلس : عبدالرحمن و انحصار قدرت : عبدالرحمن داخل در آغاز ذی الحجه سال138ق آخرین والی اندلس را در محل مساره در غرب قرطبه شکست داد و 10 روز بعد مردم و خواص قرطبه با او که 25 سال داشت بیعت کردند شورشهای عرب قیسی و یمنی را سرکوب نمود و همه مخالفان خود را حذف کرد عبدالرحمن در حقیقت شیطانی بود که با سیاست های ماکیاولیستی معاویه همه احزاب و نیروهای موجود در اندلس را با سلسله ای از ترور و قتل عام از صحنه سیاست خارج کرد . شورش های دوره عبدالرحمن اول : سرکوب خونین شورش های اعراب قیسی و یمنی زمینه مبارزه بربرها با حزب اموی را در سال 150ق بوجود آورد .بربرها بویژه بربرهای مکناسه در استان شنت بریه به رهبری شقیا که خود را از اولاد حضرت فاطمه (س) می دانست ، قیام کردند و از او با نام عبدالله بن محمد و یا سفیان بن عبدالواحد مکناسی یاد شده است . شقیا مارده و شهرهای اطراف تا باجه را تصرف کرد . امویان تا حدود 20 سال در برابر او ناموفق بودند. در سال 156ق اهالی اشبیلیه شورش کردند و عبدالملک پسر عبدالرحمن چنان قتل عام کرد که بساط یمنی جمع شد . عبدالرحمن در سال 157ق بار دیگر به اشبیلیه لشکر کشید و چندین نفر از سران و عبدالغفار و حیوه و انبوهی از مردم را کشت . (ص107) در سال 162ق عبدالرحمن شورش عباس بربر را سرکوب کرد. از جمله فعالیت های نظامی عبدالرحمن ، حملات مستمر در شمال آندلس بود . مسیحیان شمال آندلس نطفه اولیه پیدایش نخستین دولت مسیحی اندلس (استوریاس ) را بوجود آوردند. که از حمایت دولت های اروپایی بویژه فرانسه برخوردار بودند . عبدالرحمن که در سال 166ق از حمله شارلمانی و توطئه عبدارحمن بن حبیب صقلبی باخبر شده بود بلافاصله به تدمیر لشکر کشید و توطئه شارلمانی عباسی و اعراب اندلس با شکست مواجه شد ولی عبدالرحمن همچنان نگران حملات فرنگی ها به شمال اسپانیا بودند . عبدالرحمن بن معاویه نتوانست از بین 11 فرزند پسر خود جانشین انتخاب کند و این مسئله عواقب بدی را به دنبال داشت (ص115) مقری می نویسد : او هشام(172-180ق) را ولیعهد تعیین کرد . سلیمان ، هشام را غاصب خلافت دانست . و لذا هشام در سال 173ق طلیطله را برای دستگیری سلیمان محاصره کرد و در سال 175ق با او بیعت کردند . استبداد و خشونت هشام با اعراب مخالف و بربرها کمتر از سیره اجدادی و پدرش نبود . پس از هشام ابوالعاصی حکم متولد 154ق به سال 189ق حکومت اموی را در 26سالگی بدست گرفت ولی عبدالملک برادر بزرگتر حکم و دو عموی او عبدالله و سلیمان که در مغرب بودند از بیعت با امتناع کردند تا اینکه در سال 184ق سلیمان کشته شد . البته در سال 181ق در پای پل طلیطله به قتل عام مردم پرداخت و واقعه حفره را بوجود آورد . مردم قرطبه در سال 191ق بر حکم شوریدند ولی او 72 نفر از رجال آنهارا مصلوب کرد و بعد در سال 202ق مردم بازار ربض را قتل عام کرد و واقعه ربض را بوجود آورد و او به حکم ربضی معروف شد . (ص122) بعد از حکم ، عبدالرحمن بن حکم در سال 206ق به حکومت رسید و بعد از 31 سال حکومت در گذشت . این دوره اوج خلافت اموی است . بربرها در سال 216ق در تاکُرنا به رهبری یک بربر به نام طوریل و در سال 236ق به رهبری حبیب برنسی شورش کردند و عبدالرحمن همه را قتل عام کرد . بعد از مرگ عبدالرحمن ، محمدبن عبدارحمن (238-273ق) به خلافت رسید او در سال 240 به طلیطله رفت و تپه ای از سرهای مردم بوجود آورد . از جمله شورش هایی که هزینه هنگفتی بر دولت اموی تحمیل کرد ، شورش عبدالرحمن بن مروان جلیقی (یکی از مولدان ) در ثغر ادنی و در اطراف شهر مارده بود که پدر وی قبلاً والی مارده بود . حرکت جلیقی جنبشی نظامی فرهنگی در شمال آندلس بود که از لیون مایه می گرفت که اندیشه ای مخلوط از اسلام و مسیحیت ارائه داد و خلیفه در بطلیوس به او استقلال داد. شورش دیگر ، شورش عمربن حفصون در ناحیه ریه در سال 267ق بود . منذربن محمد در 44 سالگی در سال 273ق به خلافت رسید و در سال 275ق جان سپرد و در قصر قرطبه دفن شد (ص142) بعد از او عبدالله بن محمدبن عبدالرحمن بن حکم در سال 275ق با او بیعت کردند و در سال 300ق در سن 72 سالگی در گذشت و سپس عبدالرحمن بن محمد ملقب به ناصرالدین الله به خلافت رسید . نخستین کسی بود که به القاب سلطانی( امیرالمومنین و ...) ملقب شد . ناصر 51 سال حکومت کرد . امویان اندلس جهت توسعه قدرت خود در مغرب بودند لذا ناصر در سال 319ق نامه اطاعت موسی بن ابی العافیه را دریافت و سبته را گرفت و همان سال جزیره طریف را فتح کرد و در سال 323ق به نقض اطاعت از سوی ادریسیان سپاهی را مامور جنگ با آنان کرد و از قبایل زناته کمک گرفت . بزرگ بنی محمد به اطاعت در آمد و امان نامه گرفت . در سال 344ق ناصر دستور داد تا در منابر اندلس شیعه را لعن کنند و سرهای سران شیعه (میسور صقلبی و محمدبن میمون ) را به قرطبه وارد کردند و در سال 345ق به افریقیه حمله کردند ودر مقابل ناوگان فاطمی به سبته حمله کرد . بعد از ناصر با حکم بن عبدالرحمن در سال 350 بیعت کردند . حکم در تابستان 352 ق به قشتاله حمله کرد و شاه قشتاله از او صلح درخواست کرد ، سپس شاه لیون و نابار را سرکوب کرد و به سال 354 هجوم ناگهان نرمان به سواحل غربی آندلس را درهم شکست و سفیر بیزانس و آلمان و لیون درخواست تجدید روابط مسالمت آمیز نمودند . (ص167) پس از مرگ حکم در سال 366 هجری ، اختلاف بین کارگزاران دولت اموی بر سر قدرت به وجود آمد و پسر دوم وی هشام ، که کودکی بود قدرت را به دست گرفت ، البته امور این کودک را محمد بن ابی عامر معروف به الحاجب المنصور و مادرش اصبح را به عهده گرفت که مقام ملکه مادر را به خود اختصاص داد . هشام در سال 399 عزم گردید . البته با مرگ حکم صقالبه که صاحب قدرت بودند وارد عمل شدند و لذا این دوره را دوره انحطاط دوره اموی می نامند . ابن خلدون ، ابن ابی عامر را از رجال یمنی دانسته است و با تدبیر خاصی بین رجال دربار هشام اختلاف انداخت و آنها را در مقابل هم قرار داد . (173ص) دولت بنی عامر : محمد بن ابی عامر ( منصور ) جهت سلطه کامل بر آندلس ناگزیر از حذف متحدان قدیمی خود بود . او ابتدا غالب حاکم ثغر اعلا را از میان برداشت . او شهر زاهر را ساخت و خزائن و اموال و اسلحه را به آنجا انتقال داد و نام خود را در سکه آورد . بعد از مرگ منصور پسرش عبدالملک مقام حاجب خلیفه هشام را به سال 392 به عهده گرفت و به سیف الدوله ملقب شد . (ص176) چون هشام بن حکم استقلالی در امور نداشت ، و همه ی دولت او به دست آل عامر اداره می شد ، جماعتی از آندلسی ها با هشام بن عبدالجبار بیعت کردند و مردم را به خلع هشام بن حکم فراخواندند . جانشین منصور ، حاجب بن عبدالملک در مشورت با برادرش عبدالرحمن عیسی و هشام بن عبدالجبار را به قتل رساندند و این باعث فتنه ی بزرگ شد . و حاجب عبدالملک در سال 399 ه.ق در جنگ با سانچوگارسیا صاحب قشتاله بازگشت ، قتل او را به توطئه مشترک ذلفا و عبدالرحمن بن منصور نسبت دادند . و پس از وی شنجول یا سانشو ( عبدالرحمن ) که 25 سال داشت ، حاجب شد . مرگ عبدالملک را آغاز انقلاب در آندلس دانستند که موجب از دست رفتن قدرت اسلامی شد . شنجول یک ماه بعد از خلیفه محبوس اموی هشام بن حکم خواست تا او را ولیعهد خود معرفی نموده و مامون لقب دهد . در زمان خلیفه محمد بن هشام بن عبدالجبار که در سال 366 هجری به قدرت رسید ، زمینه های فروپاشی و تفرقه اساسی آندلس فراهم شد . او سلیمان بن حکم بن عبدالرحمن ناصر را ولیعهد خود قرار داد و دو نیروی عمده ی دولت اموی ( بربرها و صقالبه ) را محکوم کرد و لذا بربرها و صقالبه قدرت را بین خود تقسیم کردند . صقالبه در شرق آندلس قدرت را به دست گرفتند و بربرها اطراف ولیعهد شورشی سلیمان بن حکم جمع شدند و آماده حمله به قرتبه شدند . و مسیحی های شمال آندلس وارد این کشمکش شده و از این وضعیت کمال استفاده را بردند . آشوب بربرها : سلیمان بن حکم المستعین از دو نیروی داخلی بربرها و نیروهای مسیحی شمال آندلس استفاده کرد و قرتبه را تصرف و اوضاع را سامان داد و برای شهرها والی تعیین کرد و اوضاع اندکی آرام گرفت . محمد بن عبدالجبار از مسیحی ها کمک گرفت و همراه حاکم برشلونه ، بوریل سوم و ارمنگون حاکم اورقله در سال 400  قرتبه را تصرف کردند و سلیمان به شاطبه گریخت و مهدی ( محمد بن هشام بن عبدالجبار ) با حمایت متحدان مسیحی کاخ قرتبه را گرفت و بربرها را قتل عام کرد . ولی بعد ابن عبدالجبار از بربرها و سلیمان شکست خورد و تسلیم شد و صقالبه شاطبه با دور شدن بربرها از قرتبه ، هشام الموید خلیفه زندانی را آزاد و محمد بن عبدالجبار را در مقابل او کشتند . ( ص185 ) مردم با هشام الموید بیعت کردند و از بربرها و سلیمان خواستند با او بیعت کنند ولی آن ها خودداری و آتش فتنه شعله ور شد . و اطراف قرتبه را آتش زدند و سلیمان دوباره در سال 403 قمری وارد کاخ قرتبه شد و هشام الموید را احضار و هشام در مجلسی رسمی ، خلافت را به سلیمان واگذار کرد و سلیمان هشام را در حاله ای از ابهام ناپدید کرد . سرانجام سلیمان به دست علی بن حمود کشته شد و شهرهای آندلس بین امرای قدرت طلب تقسیم شد . ابن عباد در اشبیلیه ، ابن افطش در بطلیوس ، ابن عامر در بلنسیه ، ابن هود در سرقسطه و مجاهد عامری در داینه و ابن زی النون در طلیطله و علی بن همود در قرتبه و قاسم بن همود در طنجه قدرت را به دست گرفتند و نخستین دوره ملوک الطوایف آغاز شد . فرهنگ و تمدن اسلامی در دوره امویان : به گفته مورخین غربی ، با روی کار آمدن امویان در آندلس ، امپراطوری سیاسی و فرهنگی معتبری شکل گرفت و قرتبه به برجسته ترین پایتخت اسلامی در آن زمان تبدیل شد . مهمترین ویژگی تمدن اسلامی در آندلس ، ویژگی آمیزش فرهنگ ها و تمدن ها و انتقال فرهنگ و تمدن شرق به غرب است . از وجوه تمدن در غرب اسلامی ، گسترش نیروی دریایی بود . این تمدن چهره ای درخشان و ماندگار در تاریخ علم جهانی از خود به جای گذاشت و شخصیت هایی بوجود آمدند که جنبه ی جهانی پیدا کردند ، از جمله زهراوی طبیب و جراح آندلس ، عباس بن فرناس از دانشمندان در قرتبه . در زمینه شهرسازی ، ساخت شهر مرسیه ، الزهرا و ... از ویژگی های تمدن دوره ی امویه است . امویان القاب خلیفه ، امیرالمومنین و امام بر خود می گذاشتند و به جای وزیر ، حاجب عهده دار دولت بود . ( ص199 ) و سازمان مالی دولت از بیت المال ، خزانه عمومی و خزانه خصوصی رئیس دولت شکل می گرفت . در راس سازمان قضایی آندلس ، قاضی الجماعه قرار داشت . تاسیسات دوره ی اموی در آندلس : بنای کاخ ها ، شهرسازی ، حمام ، کاروانسرا ، مسجد ، دارالصناعه و وجوه مختلف عمران شهری از ویژگی های این دوره است ( مسجد جامع قرتبه ، کارحانه کشتی سازی ، کاخ مدینه الزهرا و ... ) و مهندسین اسلامی شبکه آبیاری را در آندلس را بنیاد نهادند . علم و معارف در آندلس : نام ابوالقاسم مجریطی در راس مکتب ریاضی نجومی قرار دارد . نخستین زیج ها در زمان عبدالرحمن دوم تدوین شد . ابن جلجل مقرب دربار هشام از اطبای آندلسی است ، غافقی از پیشگامان طب اندلسی بود . از مهارت مسلمین در کشاورزی و آبیاری به عنوان انقلاب سبز عرب یاد کردند و باغ اسپانیایی از جمله شاخص های رشته ی کشاورزی در آندلس دوره ی اسلامی است . ( ص207 ) برخی امرا شاعر بودند ، هنر اسلامی از جمله توسعه مقرنس و نقش مایه های تزئینی در مساجد از شکوه این دوره است . هنر خوشنویسی عربی در آندلس رواج داشت . موسیقی آندلسی ، موسیقی درباری است . در قرن 4 بزرگانی در تفسیر و علوم قرآن ظهور کردند . شیوه تفسیری مدرسه آندلسی ، دوری از اندیشه شیعی و معتزلی بود ، فقه مالکی بین عوام و خواص گسترش یافت . از جمله فلاسفه آندلس ، حمارسرقسطی ابن ذهبی ، اسماعیل بن زی النون ، دانش تاریخ نگاری در آندلس ، توسط احمد بن محمد راضی ، مورخ ایرانی و آندلسی اسلامی ، پایه گذاری و آغاز گردید . ضمنا ملوک الطوایف مانع استمرار و رشد علوم و معارف در عهد این دولت ها نشد . (ص220 ) ملوک الطوایف ؛ جنگ احزاب : عصر ملوک الطوایف را باید نقطه ی عطفی در تاریخ آندلس دانست ، چون اوضاع آندلس را دچار مشکل کردند . دولت های ملوک الطوایف بر اساس قبایل ، قدرت ها و موالی موجود در قرتبه شکل گرفت . در این بین سه تشکل در راس احزاب قدرت طلب آندلس قرار داشتند : 1- حزب صقالبه موالی عامریه 2- حزب بربر متشکل از بنی همود ، عرب و هم پیمانان بربر آنها بنی زیری 3- حزب اعراب ، متشکل از بنو عباد لخمی ، بنی هود جزامی ، بنی جهور ، موالی عرب ، بنی عامر و سایر اعراب . دولت بنی همود : علی بن همود از موقعیت فروپاشی دولت اموی استفاده کرد و به سال 404 قمری در سبطه با همکاری حبوس صنهاجی و خیران عامری با سلیمان جنگید و در سال 407 سلیمان شکست خورد و جمع انبوهی به او پیوستند و در قر تبه خلیفه خوانده شد . پس از مرگ علی بن همود در سال 408 ، جوانان صقلبی که در حمام کاخ او را به قتل رسانده بودند ، بربرها با قاسم بن همود بیعت کردند . دولت بنی همود از آغاز دولتی متزلزل بود زیرا اوضاع آشفته قرتبه به هیچ کس اجازه استمرار قدرت سیاسی را نمی داد . بعد از قتل یحیی بن علی و بعد از او چندین نفر از بنی همود تا سال 444 هجری به خلافت رسیدند تا اینکه سرانجام ابن عباد جزیره خضرا را محاصره کردند و به دولت بنی همود خاتمه داد . دولت بنی جهود در قرتبه (422-462 ه.ق ) : به دنبال دومین خلع هشام ، بزرگان قرتبه تصمیم به محو خلافت اموی گرفتند و مردم امور پایتخت را به شیخ الجماعه ابی الحزم جهور بن محمد سپردند . جهور بن جهور از موالی عرب آندلس بود با مرگ او در سال 435 قمری ، دولت بنی جهور به دست پسر او ابی الولید افتاد ، اما وی در اثر مصاحبت با افراد فاسد دچار تباهی و استبداد شد . لذا بنی عباد خود را مستحق واقعی خلافت می دانستند و شرایط سقوط بنی همود و بنی جهور را فراهم ساختند و آنها را از قرتبه پایتخت قدرت بیرون راندند . بنی جهور بعد از 40 سال حکومت در قرتبه سقوط کرد ولی بنی زی النون حمله کرد و تا سال 467 قمری که مرد و قدرت به دست بنی عباد رسید و مردم به نام معتمد خطبه خواندند . ( ص241 ) بزرگ ملوک الطوایف ؛ بنوعباد : بنوعباد از اعراب قبیله لخم با فتوحات به آندلس آمدند . اسماعیل بن عباد از جمله این ااعراب بود که در دولت منصور بن ابی عامر به مقام قضاوت رسید و تا سقوط دولت اموی در این مقام ماند و بعدا ریاست مشیخه شهر اشبیلیه را پذیرفت  بنی عباد از کارگزاران دولت بنی همود شد . بنوعباد از جمله مهمترین ملوک الطوایف بودند که نقش اساسی در دسته بندی امرای آندلس ایفا کردند . با مرگ ابوالقاسم بن اسماعیل بن عباد ، پسر او معتضد در سال 432 حکومت را به دست گرفت و او ابتدا شهرهای مجاور اشبیلیه ، الخضرا و قرتبه را گرفت و سرهای بربرها و بنی همود را در خزانه قصر نگهداری می کرد . با مظفر بن افطس ر سال 443 پیمان صلح بست . جانشین او معتمد علی الله محمد بن اسماعیل بن عباد ، مشکلات زیادی را تحمل کرد تا دولت عباد در اشبیلیه استقرار شود . او مدعی اتحاد آندلس تحت پرچم بنی عباد بود . بنی عباد در طول حیات خود دچار درگیری با دولت های مجاور بود و به قیمت سلطه بر غرناطه پیمانی با آلفونسو ششم منعقد ساخت ولی سرانجام به دست مرابطین سقوط کرد و با تبعید و مرگ معتمد در أقمات به سال 484 دولت بنی عباد به پایان رسید . دولت بنی هود در سرقسطه ( 481 – 504 هجری ) : بنی هود در بخش شرقی آندلس در شهرهای طرطوشه ، سرقسطه ، افراغه و ... اعلام استقلال نموده و به خود القاب خلافتی دادند . نخستین حاکم آن ها سلیمان بن هود ، به موتمن و پسرش به المقتدر و پسر وی به المستعین ملقب شدند . در مجاور بنی هود ، شخصی به نام ابومروان اعلام استقلال و بر بلنسیه و شهرهای آن حکومت می کرد . پنج تن از بنی هود : سلیمان ، احمد ، عبدالملک ، احمد ، بنی عبدالملک تا سال 536 بر سزقسطه حومت کردند و با ورود مرابطین نابودی دولت بنی هود فراهم شد . دولت بنی افتس ( 413-478 هجری ) : شخصی از موالی حکم المستنصر بالله اموی به نام شاپور در منطقه بطلیوس و شنترین و اشبونه حکومت می کرد که با فتنه قرتبه اعلام استقلال کرد . با مرگ او در سال 437 محمد بن عبدالله بن مسلمه بن افتس معروف به مظفر قدرت را به دست گرفت و دولتی برپا کرد که رقیب دولت بنی عباد و بنی ذوالنون و با آنها درگیر بود . دولت بربری غرناطه ( 403-483 ه.ق ) در جنوب آندلس : بربرها در دو نقطه آندلس ، مرکز و جنوب اعلام استقلال کردند . بنی حمود در مرکز و شاخه ای از زیریان در جنوب آندلس تشکیل دولت دادند . ابن عذاری ریشه فتنه ابن عبدالجبار بود که بربرها را وارد ماجرا کرد . زاوی بن زیری از مظفر بن ابی عامر اجازه جهاد در اندلس خواست و با فرزندانش به آندلس رفتند که با شروع فتنه آندلس ، زاوی به افریقیه برگشت ، اما برادرزادگانش حبوس و حباسه با جمع عظیمی از بربرها به غرناطه رفت و در آنجا اعلام استقلال کردند و تا سال 428 هجری اعلام حکومت کردند . بعد از حبوس ، پسرش بادیس حکومت کرد . دولت بنی زیری سرانجام در سال 483 در عهد تمیم بن بلکین در مالقه به وسیله مرابطین سقوط کرد . دولت بنی ذوالنون در طلیطله ( 400-478 ه.ق ) در ثغر اوسط : بنی ذوالنون از قبایل بربر هواره در خدمت دولت عامری منصوب به ذوالنون در دولت مروانی به کارهای نظامی مشغول بودند . در فتنه آندلس مردم طلیطله ابن ذی النون را قبول کردند و بعد پسرش اسماعیل و بعد پسر او یحی بر طلیطله حکم راندند . آلفونسو ششم حاکم قشتاله تصمیم گرفت با تصرف طلیطله ، پادشاهی گود را در پایتخت سنتی آن احیا کند . لذا او در سال 477 با یک ماه محاصره شهر طلیطله آنجا را تصرف کرد . و هیچکدام از ملوک الطوایف مقاومتی و یا کمکی نکردند و طلیطله تسلیم شد . دولت بنی رزین ( 403-497 ه.ق ) : گروهی از بربرها با رساندن نسب خود به رزین برونسی ( یکی از یاران طارق بن زیاد ) موفق به تاسیس حکومتی مستقل در دشت شنتمریه شدند . بزرگ آنها ابومحمد هذیل بن عبدالملک و دو جانشین او با دادن خراج به شاه قشتاله و مزدورانش پایه های حکومت خود را محکم کردند و تا 70 سال دولت بنی رزین برقرار بود تا به دست مرابطین سقوط کرد . چکیده و نتیجه : با فروپاشی امویان و ملوک الطوایفی ، 60 دولت در حدود نیم قرن بوجود آمد و هر کس خود را خلیفه و سلطان می خواندند و این مسئله فرصت مناسب به دولت های مسیحی شمال آندلس داد ، متحد دول اروپایی با پرچم جنگ های صلیبی به داخل آندلس پیشروی کردند . بخش 3 دولت مرابطین در اندلس : همزمان با فروپاشی دولت اموی و ایجاد تفرقه در اندلس ، بربرهای صنهاجه تحت پوشش دینی حکومتی یکپارچه را در مغرب اقصی تاسیس کردند که به مرابطین معروف و به امیرالمومنین ملقب و از سوی خلافت عباسی تایید شدند . در این زمان آلفونس ششم در سال 478ق وارد پایتخت سنتی گوت شد و انبوهی از مسلمانان کشته یا فرار کردند . هر روز تفرقه ملوک الطوائف بیشتر و تلاش معتمد بن عباد بی نتیجه ماند و دولت مسیحی در جنگ مستمر علیه مسلمانان بودند . معتمد در سال 479ق از یوسف بن تاشقین درخواست کمک کرد که او به اندلس بیاید . یوسف بن تاشقین اجابت کرد . او با لشکری متشکل از 7000 نفر بربر وارد جزیره خضرا شد و به نام جهاد و دفاع از اندلس وارد اندلس شد . یوسف بن تاشقین با آلفونس ششم در دشت زلاقه وارد جنگ شد و شکست سختی به او وارد ساخت . در سال 480ق امیر مرابطی (یوسف بن تاشقین ) بعد از فتح زلاقه آندلس را ترک کرد و به مراکش برگشت . دوباره آلفونس مجدد شروع به فعالیت کرد و یوسف مجدداً در سال 481 ق وارد اندلس شد ولی به علت عدم همکاری ملوک الطوائف و اختلاف آنها آلفونس لبیط را تصرف کرد و از آنجا به بنی عباد حمله کرد و اندلس در معرض سقوط قرار گرفت و خائنان بلنسیه را تسلیم آلفونس کردند . قادربن ذی النون خائن طلیطله را تسلیم آلفونس و اندلس را ترک کرد . یوسف بار سوم در سال 483ق وارد اندلس شد و با فتوای فقهای مالکی مغرب ، اندلس و بغداد ملوک الطوایف را برانداخت و سراسر اندلس بجز سرقسطه را زیر سلطه قرار داد و مغرب و اندلس را یکپارچه ساخت . مرابطین بدون توجه به عواقب براندازی بنی هود در بلنسیه با سپاهیوارد شهر شدند و امیر بنی هود را به شکل بدی کشتند و شهر دچار آشوب شد و نیروهای السید و نیروهای مسیحی فرصت را مغتنم و با انبوهی سپاه وارد شهر شدند و شهر را غارت کردند و مردم دچار قحطی شدند و بلنسیه بطور کامل در سال 487ق تسلیم السید شد و دمار از روزگار مردم از جمله بزرگ آنها در آورد .(ص269) با مرگ یوسف در سال 500ق پسر او علی به حکومت رسید و او برادرش تمیم را مسئول دول مسیحی شمال اندلس و سیرین بن ابی بکر سردار مرابطین حملات خود را متوجه غرب اندلس کرد . مهمترین پیروزی دوران علی ، جنگ اقلیش در سال 501ق بود . فعالیت دول مسیحی افزایش و در سال 512ق شهر سرقسطه و چندین شهر دیگر تصرف کردند و در سال 523ق نبرد قلاعه باعث شکست مرابطین شد . با مرگ علی بن یوسف در سال533پسرش تاشقین حکم رانی کرد . به گفته ابن خطیب ، اندلس عهد مرابطین به دیار هلاکت و نابودی تبدیل گردید و فهرستی از شورشیان اواخر دولت مرابطین را ذکر کرده است . محور اصلی این شورش ها ، معاهدین و تازه مسلمانان اندلس بودند که بدنبال سقوط سرقسطه به آلفونس پیوستند ، معاهدین غرناطه طوماری با 12000 امضاء برای ورود آلفونسو فرستادند . شورش مریدین ، از جمله شورش های غرب اندلس بود . شورش قرطبه ، مردم شوریدند و ابی جعفربن احمد را در سال 539 به عنوان خلیفه برگزیدند و او را امیرالمسلمین و ناصرالدین نامیدند . دوره دوم ملوک الطوایف : قدرت مرابطین بعد از سال500ق رو به افول نمود و دوره دوم ملوک الطوایفی را آغاز کردند . (ص273) عبدالواحد مراکشی ؛ قدرت طلبی سران مرابطین در نقاط مختلف اندلس و مسلط شدن زنان بر امور را دلیل اختلال و سقوط مرابطین در سال 541ق دانسته اند . در پایان دولت مرابطین ، مسیحیان بر مرزهای آندلس مسلط شدند و به علت قیام ابن تومرت ، علی بن یوسف قادر به رسیدگی به امور اندلس نبود . انقلاب 539 ق قرطبه منجر به ورود نیروهای دولت قشتاله به آنجا شد ، والیان مرابطین در هر شهر اعلام استقلال کردند و اندلس به وضعیت سقوط زمان امویان بازگشت . (ص279)   بخش 4 خلافت موحدین در اندلس : با استقرار موحدین در مراکش ، جمع عظیمی از اندلسی ها با آنها بیعت کردند و در پی آن امرای اشبیلیه ، شریش ، لبله و مرتله ، شلب ، باجه بطلیوس و قادس از آنها اطاعت نمودند . عبدالمومن بن علی بنیانگذار دولت موحدین در سال 555ق با جمع عظیمی از موحدین از طریق بندر سبته وارد جبل الطارق شد و سرشناسان اندلس برای بیعت با او در آنجا گردهم امدند . او به اصلاح امور اندلس پرداخت . اشبیلیه را به پسرش یوسف ، قرطبه را به اباحفص عمر اینتی و پسر دیگرش عثمان را والی غرناطه نمود . او در سال 558ق به مراکش برگشت . پس از عبدالمومن ، پسرش یوسف سیاست پدر را دنبال کرد ولی مسیحیان غرب اندلس در حال تاسیس قدرتی بودند که نقشی اساسی در آینده اندلس داشت . آنان طی سالهای 540تا 580ق ابتدا شنترین و بعد شهر قصرابی داسن و باجه را تصرف کردند و سراسر غرب اندلس دست خوش حملات آلفونسو هنریکیز (ابن الرنق) و شورشیان قدرت طلب و مزدور مسیحی از جمله جرالدو قرار گرفت و او را السید پرتغالی لقب دادند . بدین سان خلافت موحدین در آغاز کار با هرج و مرج گسترده در غرب و پیدایش دولت پرتغال مواجه شد . نیروهای پرتغال بطلیوس را تصرف کردند و با ورود خلیفه موحدی در سال 566ق به اندلس ، شاه پرتغال و الفونسو هشتم شاه قشتاله ناگزیر به انعقاد پیمان صلح شدند و خلیفه موحدی در سال 571ق به مغرب برگشت . در سال 572ق شاه قشتاله و پرتغال پیمان خود را شکستند و همراه با شاه آراگون وارد اراضی مسلمانان شدند و دژهای بسیاری را تصرف کردند . خلیفه موحدی به سال 579ق با لشکری عظیم وارد اندلس شد و شهر شنترین بزرگترین پایگاه تجاوز پرتغالیها را به محاصره گرفت ولی در اثر جراحت در اواخر سال 580ق کشته شد . یعقوب بن یوسف بن عبدالمومن در سال 580 ق خلافت موحدین را بدست گرفت و جزیره میورقه از بنی غانیه را فتح کرد و به سنت جهاد در آندلس با قوت بیشتری پرداخت . ناوگان عظیم صلیبی (نیروهای آلمان و انگلیس ) به رهبری سانچوی اول (شاه پرتغال) وارد آبهای غرب اسپانیا و شلب را در سال 585گرفت .و 2 سال بعد یعقوب آن را  پس گرفت و در جنگ اَلارَک شکست سختی به آلفونس هشتم داد و لی با فراخوان دول مسیحی توسط پاپ برای آغاز جنگ صلیبی ، سپاه بزرگی از قشتاله ، پرتغال ، آراگون ، فرانسه ، ناوار و هر شهری که اسقفی فرمان می راند تشکیل شد ، سرانجام موحدین شکست خوردند و جمع کثیری از سپاه محمدبن یعقوب الناصر به قتل رسیدند و دژ عقاب در سال 609ق سقوط کرد . آلفونس شهرهای بیشتری را گرفت و آخرین پایگاههای مهم اسلامی در آندلس یعنی قرطبه و اشبیلیه نیز سقوط کرد .(ص284) آغاز دوره سوم ملوک الطوایف اندلس : ناصر در اثر اندوه شکست ، چند ماه بعد به سال 610ق در مراکش درگذشت و پسرش المستنصربالله به خلافت رسید تا اینکه بوسیله بنی مرین شد شورش سراسر اندلس را فراگرفت و دوره سوم ملوک الطوایف شروع شد محمدبن سعیدبن مردنیش و ابی بکرعزیزبن ابی مروان در بلنسیه ،عمربن حکم بن سعید در مُنرِقه، محمدبن هودجذامی در مرسیه ، بنی فارس در قرطبه ، بنی وزیر در اشبیلیه و بنی نصر در غرناطه ، مالقه ، المریه و شهرهای وابسته به آنها صاحب قدرت شدند . دولت های مسیحی بویژه قشتاله خود را با حوادث خونین داخلی موحدین پیوند زد و لذا موحدین نتوانستند در آندلس به حکومت خود ادامه دهند و قدرت را در اندلس به محمدبن یوسف بن هود جذامی از اعقاب ملوک الطوایف تفویض کردند . جذامی در سال 620ق اعلام استقلال و به پیروی از عباسیان پرچم سیاه برافراشت و لباس سیاه پوشید و خطبه بنام عباسیان خواند و خلیفه عباسی در سال 631ق برای او هدیه فرستاد . نیروهای مسیحی شکست سختی به مسلمانان دادند و نواحی بلنسیه را در سال 633ق گرفتند . (ص286) فرناندوی سوم شاه قشتاله و خایمه شاه آراگون در معاهده کازولا شمال و شرق اندلس را بین خود تقسیم کردند . در این بین ابن هود با ظهور ابن احمر در سال 629ق مواجه شد . ابن احمر در سال 631در نبرد سختی در حوالی اشبیلیه لشکر ابن هود را درهم شکست و دولت قشتاله قرطبه را در سال 633ق تصرف کرد . و با مرگ ابن هود در سال 635ق ابن احمر(بنی نصر) غرناطه و المریه و مالقه و شرش را گرفت . با سقوط بلنسیه بدست نیروهای مسیحی ، ابن مردنیش به مرسیه گریخت و تا سال 662ق که مرسیه بدست دولت آراگون سقوط کرد ، بنی هود دولت خود را ادامه داد.(ص287)     بخش 5 خرین دوره حکومت مسلمین در اندلس :  دولت بنی نصر در غرناطه : فروپاشی موحدین در آندلس زمینه بقدرت رسیدن بنی نصر را فراهم آورد . بعد از قتل ابن هود در سال 635ق محمدبن یوسف بن محمد بن نصر خزرجی ، با قتل والی غرناطه خود را امیر غرناطه خواند و دولت بنی نصر را تاسیس کرد . سپس مالقه و المریه را در سال 643ق را گرفت و در سال 663ق مردم لورقه به او پیوستند . در این بین مسیحیان شهر به شهر را گرفتند . و مرز مسلمانان به ساحل جنوب اندلس ، مابین البیره در شرق و رُنده در غرب محدود شد . دولت بنی احمر از آغاز مورد تهاجم شاه قشتاله فرناندوی سوم که این دولت را مانع پیشروی خود در آندلس می دانست قرار گرفت . پسر او (آلفونسوی نهم) جیان را گرفت . اما حمایت ممالیک و دولت بنی مرین باعث بقای دولت جوان بنی احمر در غرناطه شد. در پی آن دولت قشتاله به اشبیلیه حمله کرد و فریاد مردم آندلس به مغرب رسید ولی بی پاسخ ماند . با مرگ ابن احمر (شیخ) در سال 671ق محمد فقیه فرمانروایی دولت غرناطه را بدست گرفت و در سال 708ق جای خود را به برادرش نصر داد . دولت قشتاله جبل الطارق و جزیره الخضرا و دولت آراگون المریه را در سال 709ق محاصره و سقوط کرد . نصر در سال 713ق سلطنت را به ابوالولید اسماعیل بن فرج واگذار کرد و در سال 719ق همراه نیروهای مرینی شکست سختی به فرماندهان مسیحی داد و 25 امیر کشته شدند .جبل الطارق تا 20 سال دست نیروهای مسیحی بود تا سلطان مرینی در سال 731ق در جنگ طریف ، جزیره خضرا و ، جیان و جبل الطارق را آزاد کرد . انحطاط دولت غرناطه : اختلاف داخلی بین ملوک بنی نصر ، تهاجمات صلیبی را بدنبال داشت و صلیبی ها تا سال 702 ق تعداد پانصد شهر آندلس را تصرف کردند . سلطان مرینی در سال 742ق با 140کشتی جنگی وارد اندلس شد اما شکست سختی متحمل شد و یوسف شاه غرناطه مجبور به انعقاد صلح با شاه آراگون شد و پسر خردسالش سلطان محمد ملقب به غنی باالله حکومت بنی نصر را بعهده گرفت و اداره امور اندلس بدست دانشمند مشهور اندلس، لسان الدین بن خطیب حاجب بزرگ دولت غرناطه رسید .حکومت های غرناطه یکی پس از دیگری روی کار آمدند با مرگ یوسف سوم در سال 820 پسر او محمد هشتم ملقب به الایسر حکومت را بدست گرفت . روی کار آمدن وزرایی از خاندان بنی سراج در غرناطه با ضعف دولت غرناطه همراه شد . در سال 863ق سعدبن محمد قدرت را بدست گرفت و سرانجام غرناطه به ابوالحسن علی بن سعد رسید . او در آغاز حکومتش با شورش زغل در مالقه مواجه شد که در سال 874ق با کمک دولت قشتاله دولت مستقلی را تشکیل داده بود . افزایش اختلاف میان خانواده حکومت و خاندان های بزرگ مانند بنی سراج و بنی اضحی و بنی ثغری منجر به ادامه دخالت دولت قشتاله در غرناطه و از دست دادن قلعه های مهم شد .(ص315) سقوط غرناطه : به سال 867ق فرناندوی پنجم شاه قشتاله مهمترین نقاط اندلس ، جبل الطارق را در اختیار گرفت و موجب قطع ارتباط بنی مرین با جنوب اندلس شد و سقوط بنی نصر را هموار ساخت . 30 سال آخر دولت غرناطه دوران ولایت ابوالحسن علی الغالب باالله(866-887ق) با شورش و تمرد زغل که مورد حمایت شاه قشتاله و آراگون بود مواجه شد . اختلاف بین فرزندان ابوالحسن علی بر شدت نزاع داخلی افزود . با سقوط مالقه و المریه و وادی آش بوسیله دولت قشتاله و آن بهمراه آراگون حمله کرد و در سال 898ق حاکم اسپانیایی وارد غرناطه شد . کلیدهای قصر الحمراء بوسیله ابوعبدالله (ابوعدویل) به شاه قشتاله تحویل داده شد و مقاومت قهرمانانه مردم بی فایده ماند .(ص317) کلید واژگان : اندلس ، امویان اندلس ، قرطبه ، غرناطه ، ملوک الطوایف اندلس منبع : کتاب تاریخ تحلیلی اندلس تالیف دکتر محمدرضا شهیدی پاک

+ نوشته شده در دوشنبه هفدهم آبان ۱۳۹۵ ساعت 12:36 توسط کیومرث حیدریان  | 

تاریخ و تمدن ملل اسلامی...
ما را در سایت تاریخ و تمدن ملل اسلامی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5heydarian571 بازدید : 59 تاريخ : دوشنبه 3 بهمن 1401 ساعت: 22:52